در حـوالی احــوالات مـن

در حـوالی احــوالات مـن

یادداشت های se+7+en
در حـوالی احــوالات مـن

در حـوالی احــوالات مـن

یادداشت های se+7+en

3

خودمانیم . . .


بعد از آن حماقت بزرگ ، وقتی بغض راه نفسم را می بندد و سرم را بین زانوهایم پناه میدهم و خودم را بغل میکنم . . .


فقط خودم میدانم که او چه نجیب زاده ی مهربانی بود ،

و فقط خودم میدانم که هیچ کس نمی توانست او را از من بگیرد تا زمانی که خودم او را وانگذارده بودم ،

و خودم میدانم که از شوق بودنش ، از بس کنار دوست هایم از او گفتم ؛ چنین شد ،


" من لعنت الله علیه "


تا ابد لعنت به من و به حماقت و بچگی ام ، که خودم قید تو را زدم .